آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

اذانِ عملي...

دقيقا الان داره اذان ظهر ميگه به وقت تهران.   اشهد ان عليا ولي الله. محمدسجاد اومده چادرم رو ميده به دستم ميگه: »اَلا«    »اَلا«     »اَلا«    »اَلا« ديگه معنيش واضحه! خدا رو شکر يکي ب فکر نماز ما هست توي اين خونه  که سر وقت باشه! اين ابزار آلات تکنولوژيکي که ما را خاک بر سر کرده  ...
29 خرداد 1392

خوابيدن با دردسر يا بي دردسر...

سلام 225 جديدا اغلب شب ها با بابا، مي روند پياده روي. از اين کوچه به آن کوچه. از دنبال اين توتو (گربه) به دنبال آن توتو (گربه) دويدن. شده يکي از بازي هاي شايد روزانه ي پسر و پدر. حتي گزارش رسيده که توي سطل هاي زباله ي شهري هم رويت شدند!!! وقتي که مي رسند خانه، محمدسجاد ديگر نايِ ورجه وورجه هاي شبانه را ندارد. خسته ي خسته است. انگار از يک کوه نوردي سنگين برگشته. مي افتد روي تخت و با خميازه هاي پي در پي غرق خواب مي شود. چه لذتي دارد راحت خوابيدن بچه ها. ...
28 خرداد 1392

گازها ادامه دارد...

سلام 224 دختر خاله اش را يک گازهايي گرفته که حدّ و حساب نداره... بازوي راستش از شدت گاز آقا پسر کبوده!!! ساق دست راستش هم کبوده!!!! حتي نزديک بود انگشت سبابه ي پاي چپش هم کنده شه!!! اين پسره ماست که داره تمرين خواهر داري مي کنه ...
28 خرداد 1392

گزارش تصويري

سلام 323 چند روز پيش از تخت افتاد 1 و با صداي گريه از خواب بيدار شد. صبح حدوداي 7 بود. با سرعت رفتم توي اتاق و ديدم ايستاده اون لبه ي تخت و داره گريه مي کنه اساسي. خيلي ناراحت و مضطرب شده بودم. باباش براش آب آورد با 2 تا خرما. نشست روي تخت و شروع کرد به خرما خوردن همراه با آب. وسط خوردنش بود که ازش پرسيدم: «مامان! چطوري افتادي از روي تخت؟» -مي خواستم ببينم با کدوم ورش افتاده، سر دست پا و ...!- اصلا فکرش رو نمي کردم که جوابمو بده. عميقا داشت به سوالم فکر مي کرد. همونطوري که خرماش دستش بود خودش رو با کتف سمت چپش انداخت روي تشک تخت و پاهاش رو داد هوا. بعدشم نشست و شروع کرد به ادا...
26 خرداد 1392

انتخابات 92

امروز 25 خرداد بود و روز اعلام نتايج انتخابات... همه چيز مثل گذشته هاي انتخاباتي پيش رفت و يکي علم راي ها رو بدست گرفت... فقط من متوجه نشدم که چي شد که ايندفه تقلب نشده بود و اوندفه تقلب شده بود!!! البته مشخصه... چون ايندفه راضي بودن و اوندفه نه. خدا رو شکر... تقلبي که با راضي بودن و نبودن آدما درست و راست بشه ماليده شدنش به. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما اين حماسه ي سياسي 73 درصدي رو به همه تبريک مي گيم. و به آقاي روحاني هم مي گيم، ما به قانون تمکين ميکنيم و ايشون رو رييس جمهور منتخبت خودمون مي دونيم. ازشون هم انتظار داريم که بدون هيچ اغماضي به سروسامون دادن اوضاع اقتصادي کشورمون بپردازن.   ...
25 خرداد 1392

دندونی، دندونات مبارک

آی دندون، دندون دندون .... شده دو تا نمایون سه ماه شد که اونها .... بودن دوتایی پنهون پدر مامانی رو خوب درآوردین شما.... صدای جیغ از پسر، آب زیر کاهی از شما.   ـــــــــــــــــــــــــــــــ به سلامتی دندون 9 و 10 هم دراومد. آسیاب های بالا. حالا روز از نو روزی از نو، منتظر سر زدن غول های آسیاب پایین هستیم.
22 خرداد 1392

علاقه به بچه هاي کوچک تر...

سلام 320 آخرين روز ماه مبارک رجب، قسمت ما شد بريم زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها . در کنارش يه سر به يکي از دوستامون هم زديم اتفاقا بچه دومشون تازه بدنيا اومده بود و 7 ماهش بود. انقدر محمدسجاد بهش علاقه داشت و که مدام مي رفت سمتش و سعي مي کرد بغلش کنه!!!! دست هاش رو مي رسوند به گوش هاش و علاقه ش رو با کشيدن اونها بهش ابراز مي کرد!!!! دو سه تا هم تو سري زد به کله ي بدون موش!! که بهش بگه دوستش داره و خيلي مرده!!! بماند که داداش بزرگه ي محمدامين که اسمش محمدحسين بود، هم تلافي اينها رو در آورد. اما ما متوجه شديم که محمدسجاد چقدر مي تونه از خودش کوچکترها رو دوست داشته باشه و بهشون کمک کنه! مخصوصا اگر اين ...
20 خرداد 1392